وضعیت آب و هوای همدان

خبرگزاری علم و فناوری

**

تاریخ : پنجشنبه 24 مهر 1393 ساعت 11:22   |   کد مطلب: 10179
تقدیم به سرخ‌پوشانی که عشق و ایثار را به هم بافته‌اند:
برای بنفشه که عمر کوتاهی داشت!
تقدیم به سرخ‌پوشانی که عشق و ایثار را به هم بافته‌اند: برای بنفشه که عمر کوتاهی داشت!
یک سال از کوچت گذشت. از آخرین خداحافظی پای ماشین تا کوچ بی‌هنگام چلچله‌ها و برگ‌ریزان پاییزی و مرگ بنفشه‌ها!

به گزارش نافع، یک سال گذشت بنفشه جان! از آخرین نگاه مهربان و لبخند همیشگی که در چهره آرام و مصمم‌ات جا خوش کرده بود.

گویی همین دیروز بود که خبر رسید جزء 5 امدادگر زن برتر ایران شده‌ای و چقدر خوشحال شدیم که تلاش‌هایت به ثمر نشست. هرچند روزگار تاب قدکشیدن بنفشه‌ها را نداشت و خزان زودرس، بهار زندگی‌ات را آتش زد!

مهر ماه سال گذشته بود که درست در هفته "کاهش اثرات بلایای طبیعی"، بنفشه حسنی يکي از 5 عضو كميته کشوري باشگاه امدادگران و نجاتگران کشور درسانحه رانندگي جان به جان آفرين تسليم كرد.

این بانوي امدادگر همداني مهر 92 در حاليكه برای شركت در مراسم كميته باشگاه امدادگران و نجاتگران جمعيت عازم گيلان بود در محور آوج-رزن دعوت حق را لبیک گفت و آن همه شور و اشتیاق برای خدمت به مردم برای همیشه خاموش شد.

او با 12 سال سابقه امدادگری از اعضاي فعال تيم امداد و نجات كوهستان هلال احمر استان همدان بود و در بیشتر عمليات‌هاي تيم خواهران حضور مؤثر داشت.

زنده‌ياد بنفشه حسني از مربيان امداد و نجات، مسئول كميته فني تيم امداد كوهستان خواهران، داور نجات از ارتفاع و فضاهاي معلق المپياد تيم‌هاي توانا، مسئول كميته جذب و سازماندهي باشگاه امدادگران و نجاتگران و دبير شهرستاني و استاني اين باشگاه بود كه در عمليات‌هايي چون زلزله بم ومنطقه زلزله‌زده آذربايجان شرقي حضور داشت.

وی دارای مدرک كارشناسی حسابداري، شخصي متعهد، فداكار و نجاتگري نمونه بود و 3 دوره متوالي به‌عنوان امدادگر برتر استان همدان انتخاب شد.

او  نمونه یک زن شجاع این مرز و بوم بود که علاقه بیش از اندازه‌اش به امداد و نجات و کمک به هم‌نوعان موجب شد تا از ۲۰ سالگی، کارهای تخصصی امداد و نجات را فراگیرد.

 

بعد از حضورم در بم دیگر نتوانستم هلال احمر را رها کنم

یام هست سال 91 زمانی که بنفشه عضو كميته کشوري باشگاه امدادگران و نجاتگران کشور شد؛ گفتگویی انجام داد و از آرزوها و امیدهایش گفت.

نخستین سالگرد کوچ بنفشه حسنی را بهانه‌ای قرار دادیم تا بار دیگر این گفتگو را بخوانیم و یادمان نرود که او با عشق زندگی کرد و باعشق مرد؛ عشق خدمت به مردم.

«... سال ۷۷ بود که با جمعیت هلال احمر آشنا شدم، در همان دوران دوستی داشتم که امدادگر بود، در واقع  از وقتی فعالیت‌های او را دیدم، درونم انگیزه‌ای ایجاد شد برای اینکه به سمت جمعیت هلال احمر کشیده شوم. به همین دلیل همان سال برای ثبت نام کلاس‌های مقدماتی اقدام کردم، اما فعالیت رسمی من در هلال احمر از تیر ماه ۷۹ آغاز شد و پس از 2 سال آموزش‌های متداول و کسب گواهی امدادگری در مانورها شرکت کردم. پس از گرفتن گواهی رسمی، تازه ۲۲ ساله شده بودم و همان زمان پس از گزینش استانی برای شرکت در یک مانور بزرگ انتخاب شدم و استارت فعالیت جدی‌ام زده شد».

«من از بچگی ورزشکار بودم به همین دلیل هم خیلی دوست داشتم شغلی داشته باشم که به ورزش گره خورده باشد. در واقع چون ورزشکار بودم، دوست داشتم با استفاده از قدرت بدنی مناسب و آشنایی با کوهستان، حداقل در بخش تصادفات جاده‌ای و کوهستان، تخصص امدادی لازم را کسب کنم و بتوانم خدمت کوچکی به هم‌نوعانم انجام دهم، اما نمی توانم علاقه‌ام نسبت به این کار را انکار کنم. شما وقتی برای کاری انگیزه درونی پیدا می‌کنید، این عشق به فعالیت، جایی برای دیگر هدف‌ها و مسیرها نمی‌گذارد. دلیل دیگرم هم این بود که  اولین عملیات جدی که در آن حضور پیدا کردم در زلزله بم بود، باورتان نمی‌شود اگر بگویم بعد از اعزام به منطقه و دیدن تلاش بچه‌ها انگیزه‌ام برای کار در جمعیت چند برابر شد و با خود عهد بستم تا می‌توانم برای این نهاد مردمی از جان و دل مایه بگذارم».

 

آرزوی مشترک تمام زنان امدادگر

« ... هرگز به دنبال تعیین سطح نیستم و تنها می‌خواهم به وظیفه‌ام به خوبی عمل کنم. من در دوره‌های نجات کوهستان، نجات در جاده، پیش بیمارستانی، امداد و حمایت روانی و پشتیبانی در عملیات تخصص کامل گرفته‌ام و در این چند سال توانسته‌ام با برنامه‌ریزی کامل تا حدودی به تخصص‌های لازم نزدیک‌ترشوم. البته اقلیم خاص همدان و وجود کوهستان و تله‌کابین موجب شد تا دوره‌های رهاسازی از تله ‌ابین را هم در حد تخصصی بگذرانم و الان عضو تیم رهاسازی تله کابین هستم. اگر مشکلی پیش بیاید به راحتی از دکل‌های تله کابین بالا می‌روم و همراه گروه با تجهیزات لازم، افراد گرفتار را نجات می‌دهم. یکی دیگر از آموزش‌هایی که ما در گروه توانا می بینیم، نجات از فضاهای معلق و نجات از چاه است که با تمرین‌های سخت، این مهارت‌ها به دست می‌آید.

همیشه وقتی با خانم‌های همکار در گردهمایی‌های کشوری از استان‌های مختلف دور هم جمع می‌شویم، تنها آرزوی مشترکی که داریم این است که یک روز تمام آموزش‌هایی که برای آقایان در نظر گرفته می‌شود، شامل بانوان امدادگر هم شود و هلال احمر بتواند از توانایی زنان در این عرصه به خوبی پاسداری کند. همه ما دوست داریم که در حوادث و بلایا از نیروهای امدادی زنان بیشتر از این استفاده شود، چرا که معمولا در حوادث زنان و کودکان آسیب‌پذیرتر هستند و نیاز دارند که زنان امدادگر به کمکشان بروند. این مسئله در زلزله آذربایجان به خوبی ثابت شد. درست است که در کارهایی مانند آواربرداری زنان کمک کمتری می‌توانند انجام دهند، اما در بحث حمایت‌های روانی، بهداست باروری، بهداشت فردی و آموزش تغذیه این زنان امدادگر هستند که باید جدی‌تر به میدان کشیده شوند».

 

پیش از هر عملیات آیه‌الکرسی می‌خوانم

« اگر منظورتان ترس از مرگ و آسیب دیدن باشد هرگز! اما یک ترس همیشه و همیشه با من بوده و مطمئنا در آینده هم از من دور نخواهد شد و آن هم این است که یک روز در صحنه امداد، کاری انجام دهم که موجب آسیب بیشتر به مصدوم شود. در تمام این سال‌ها در شروع هر شیفت کاری، اول برای خودم آیه‌الکرسی می‌خوانم و از خدا می‌خواهم کار اشتباهی انجام ندهم که مصدوم را با خطر جدی‌تری روبه رو کند. همین ترس هم موجب شده تا همیشه سعی کنم اطلاعات امدادی خودم را با مطالعه و مرور دوره‌های عملی بالا ببرم. به نظر من یک امدادگر باید سواد کافی داشته باشد و این مهم، جز لاینفک خدمت‌گذاری مناسب به مردم است. غیر از این، هرگز از چیز دیگری نترسیدم. همین نترس بودنم موجب شده تا بعضی وقت ها پدرم بگوید :" بد نبود اگر در زندگی از چیزی هم می ترسیدی"!».

گزارش از سمیه مظاهری

تقدیم به سرخ‌پوشانی که عشق و ایثار را به هم بافته‌اند: برای بنفشه که عمر کوتاهی داشت!

دیدگاه شما