به گزارش نافع، دست هايش پاورچين پاورچين روي اشيا مي لغزد، واژه ها برايش مبهم است، در دنياي متفاوت او همه چيز رنگ و لعاب ديگري دارد، حتي زندگي، كه او جور ديگري تعريفش مي كند...
در مدرسه بنفشه همدان بچه هایی هستند که اختلال رفتاری به نام اوتیسم دارند، کودکانی که در خود فرو رفته اند...
اوتیسم یا همان اختلالات نافذ رشد به آن بخش از اختلالات گفته می شود که در دوران ابتدای زندگی شیرخوارگی و کودکی بچه ها دیده می شود، در کودکان زیر چهار سال قابل تشخیص و در پسران 5 برابر بیشتر از دختران است.
این بچه ها کم از بچه های عادی نیستند، می توانند درس بخوانند، بازی کنند، نقاشی بکشند... اما قبل از آن باید آموزش های لازم را ببینند و باید والدین و مربیان این کودکان بدانند که چگونه با آنها ارتباط برقرار کنند، همچنین باید در محیط آزادی که برایشان هیچگونه خطری ندارد حضور داشته باشند.
رضوی ارزياب كودكان اوتيسم در گفتگویی با خبرنگار ما اظهار داشت: اولین کاری که برای این کودکان باید انجام شود این است که با آنها ارتباط دوستانه ای برقرار کرد، انها را نباید در جایی بسته نگاه داشت بلکه این کودکان را باید در فضای بازی رها کرد، در محیط باز بازی کند و آزاد باشند، این کودکان بسیار حساس هستند و در برابر کوچکترین حرکت ما واکنش نشان می دهند، کوچکترین عکس العمل نابجای ما باعث لجبازی و به زبانی عامیانه قشقرق این کودکان می شود، باید با زبان خودشان با آنها صحبت کرد
این مشاور کودک در ادامه استرس محیطی، آنفولانزا، اختلالات ژنتیکی مادرزادی، اختلالات عصبی و سوابق بیماری روانی در دوران بارداری مادران را از جمله عوامل ایجاد اوتیسم در کودکان بیان کرد.
رضوی عنوان ميكند: كودكان مبتلا به اوتيسم تماس چشمي ضعيفي دارند، دوست ندارند بغل گرفته شوند و در هنگام بغل گرفته شدن واكنش بغل كردن اطراف مقابل را نداشته و تلاش هم نميكنند كه آنان را بغل كنند، اشارهها را دنبال نميكنند و خود هم به چيزي اشاره نميكنند، این اختلال درمان قطعی ندارد و بهترین درمان، کنترل این بیماری است.
زینب فضل مادر غزل یکی از بچه های این مدرسه با ما هم گفتگو می شود، او می گوید: برای اولین بار که متوجه بیماری غزل شدم این بود که در صحبت کردن دچار اختلال شده بود و تمرکز کمی داشت.
او با خوشحالی از اینكه بيماري كودكش را زود تشخيص داده، ميگويد: غزل تا سه ماهگي بيشتر شير نخورد و نميگذاشت بغلش كنم، خودزني داشت به مرور رشدش كندتر شد و در تكلم عقب ماند، خيلي به آينه نگاه ميكرد، با بيرون ارتباط نداشت و با همسنوسالهاي خود ارتباط نميگرفت.
وقتي از او درباره مشكلات داشتن يك كودك اوتيستيك ميپرسم، آهی می کشد و پاسخ ميدهد: زندگي آدم مختل ميشود، رفتوآمدها و رسيدگيهاي خاصي دارد كه حتي در خواب هم نياز است، حساس بودن به محيط و عادتهايش به گونهاي است كه ما هيچگاه نميتوانيم دكوراسيون خانه را تغيير دهيم و همه از مشكلات داشتن يك كودك مبتلا به اوتيسم است.
از مادر غزل از مدرسه بنفشه و حال و هوای بچه های آنجا و دنیای جدید غزل در این مدرسه می پرسم، با لبخندی معنادار می گوید: مركز محيط شادي دارد، از موقعی که غزل به این مدرسه آمده خیلی شاداب تر شده و بهانه گیری های کمتری دارد، خدا به معلمان دلسوز و صبور این مدرسه خیر بدهد.
از مادر غزل و دنیای گاه سفید و گاه خاکستریش فاصله می گیرم، در حال و هوای مدرسه ای که جنس آدم هایش خیلی متفاوت تر از آدم های بیرون است گم می شوم...
در مدرسه بنفشه همدان همه آدم ها خاص هستند، حتی معلم های مدرسه، خانم شعبانی هم یکی از این معلمان زحمتکش است که عشق در کار را حرف اول می داند، با اینکه می داند کارش نسبت به مدارس عادی سخت تر است و صبر زیادی می خواهد، وقتی سوال کردم از کارش خسته می شود یا نه، گفت: خدا را شکر اصلا احساس خستگی نمی کنم، وقتی نگاه معصوم و مظلوم بچه های استثنایی را می بینم خدمت به این بچه ها را خیلی با ارزش می دانم، قطعا بچه های استثنایی شرایط خاص خود را دارند، اما معلم استثنایی باید صبر و توان زیادی داشته باشد، دائم تکرار و تمرین کند حتی به شکل انفرادی با این کودکان کار کند.
او ادامه داد: جالب است شاید ما مطلبی را بارها و بارها برای بچه ها توضیح دهیم، در آخر سال هم شاید یک معلم عادی وقتی نتیجه کارش را ببیند شاید ما حتی آن نتیجه را نبینیم اما همین که به وجدان خودمان رجوع می کنیم خیالمان راحت است که با این بچه ها کار کرده ایم، حتی اگر این بچه ها چیزی را برای ارائه به ما ندهند و بازخوردی هم نداشته باشد باز برای ما قابل ارزش است.
خانم شعبانی اضافه کرد: علاقه به اين كودكان اولين و اساسي ترين شرط كار است، چون تا به اين كودكان علاقمند نباشي حتي لحظه اي كار كردن با آنها برايت غيرممكن است، البته بجز علاقه، انگيزه هم مهم است يعني بايد آموزش ديدن و تربيت شدن اين بچه ها برايت با اهميت باشد.
این معلم زحمتکش لبخندی همراه با مهر می زند و می گوید: وقتي يكي از اين بچه ها نحوه در زدن يا شيوه احوالپرسي را ياد مي گيرد، احساس مي كنم قدمي برايشان برداشته ام، در حالي كه ممكن است اين موضوع كوچك براي خيلي ها مهم نباشد، ما هنگام كار با این كودك بايد توقعمان را از آنها به حداقل برسانيم كه اگر اين گونه باشيم كار با آنها راحت تر مي شود.
از خانم شعبانی پرسیدم بهترین هدیه ای که تا الان از این بچه ها گرفتید چه بوده، در جوابم گفت: از آن جایی که این بچه ها سطح یادگیری پایینی دارند، همین که ما یک املای معمولی به بچه ها می گوییم و آنها آن املا را بدون غلط می نویسند انگار که دنیا را به ما داده اند و این به نظرم بهترین هدیه است.
آری این کودکان قلب هایی بزرگ و مهربان و چشمانی پر از امید دارند، کودکانی که درست است کمی با دنیای ما متفاوت هستند اما نیازمند توجه، عشق و علاقه... آنان هم مانند سایر کودکان همسن خود بی مهری و محبت را با تمام وجود درک می کنند و هزاران بار بیشتر از یک کودک عادی قدردان و سپاسگذارند و با کوچکترین محبت و توجهی قلبشان سرشار از عشق می شود و لبخند بر لبانشان جاری می شود.
فرشته درهم فروش
انتهای پیام/ح
دیدگاه شما